کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم؛سایت کتاب طلا
موفقیت چیست؟
موفقیت در زندگی هرکس یک معنای متفاوتی دارد، موفقیت می تواند در کار، تحصیلات، زندگی زناشویی و حتی فتح یک قله باشد. این کاملا به شما بستگی دارد. یک رویکرد یکسان برای همه غیرممکن است. موفقیت چیزی است که باید برای خود تعریف کنید و هیچ کس نمی تواند آن را برای شما انجام دهد. موفقیت می تواند به معنای احساس پس دادن به دنیا و ایجاد تفاوت باشد. پس از این که معنی موفقیت در زندگی برای تان روشن شد، تنها راه ممکن برای رسیدن به آن تلاش و حرکت گام به گام رو به جلو، برای رسیدن به اهداف تان است. پس همین الان بنشینید و موفقیت را از نگاه خودتان تعریف کنید. اگر لازم است روی کاغذ بنویسید و یا کتابی را که در مورد موفقیت صحبت کرده مطالعه کنید، که ما در ادامه مطلب به شما یکی از کتاب های انگیزشی و موفقیت را، که بهتر است آن را تا قبل بیست سالگی مطالعه کنید، معرفی می کنیم.
نقد کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم:
کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم اثر تینا سیلیگ، به شما کمک می کند جایگاه خود را در دنیا پیدا کنید. این کتاب درس بزرگی می دهد و درباره فرصت های زندگی صحبت می کند؛ فرصت هایی که شاید به نظر ناچیز برسند، اما همان ها عامل موفقیت هستند. اگر به مباحث کارآفرینی و خلاقیت علاقه دارید و به فکر توسعه فردی هستید، از مطالعه این کتاب لذت خواهید برد. همچنین اگر به فکر اثرگذاری در عرصه موردعلاقه تان هستید و می خواهید وارد عرصه کسب و کار شوید، مطالعه این کتاب را در اولویت قرار دهید. علاوه بر آن، آموزش این موضوع که راه موفقیت برای همه یکسان نیست و هرکسی می تواند از راه خودش به موفقیت برسد، یکی دیگر از تلاش های این اثر است.
قسمتی از کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم:
نظرم چالش ۵ دلاری، در آموزش داشتن ذهنیت کارآفرینی به دانشجوها موفقیت خوبی کسب کرد. اما تمرین هایی هم به آن ها داده ام که متوجه شوند ارزش، همیشه برحسب پاداش های مالی سنجیده نمی شود. مثلا در یکی از تمرین ها به جای ۵ دلار، به هرتیم پاکتی دادم که در آن ۱۰ گیره کاغذی بود. به تیم ها گفتم باید با استفاده از این گیره های کاغذ، تا جایی که ممکن است، ارزش ایجاد کنند. این ارزش می تواند با توجه به معیارهایی که آن گروه برای آن در نظر گرفته اند، سنجیده شود.
هرکدام از این تیم ها ارزش های متفاوتی را برای سنجش در نظر گرفته بودند. یکی از آن ها تصمیم گرفته بود گیره های کاغذ، نوعی ارز جدید باشد. تیم دیگر با توجه به این که رکورد جهانی طولانی ترین زنجیره از گیره های کاغذ، ۲۲ مایل بوده است، تصمیم گرفت این رکورد را بشکند. تیمی دیگر هم گیره های کاغذ را با کمی پوستر مقوایی مبادله کردند و در دکه ای در مرکز خریدی نزدیک، نصب کردند که این شعار روی آن نوشته بود: حراج دانشجویان استنفورد؛ یکی بخر، دوتا ببر.
آن ها با پیشنهادهایی که دریافت کردند شگفت زده شدند. از حمل کیف های سنگین مشتریان فروشگاه ها تا تشکیل جلسه طوفان فکری برای حل مشکل تجاری خانمی که نیاز به کمک داشت و در عوض این کار، ۳ مانیتور را که نمی خواست، به آنها اهدا کرد.
اگر دوست دارید تجربه جدیدی به دست آورید، جایگاه خودتان را در جهان پیدا کنید و از فرصت های زندگی تان به نفع موفقیت استفاده کنید، این کتاب می تواند کمک کننده باشد.
چرا بیشتر ما مشکلات را به شکل فرصت هایی در زندگی روزمره خود نمی بینیم؟ در اصل ما یاد نگرفته ايم که مشکلات را با آغوش باز بپذیریم؛ یاد گرفته ايم که باید از مشکلات بپرهیزیم یا به نحوی ناله و شکایت کنیم. چند وقت پیش وقتی در حال سخنرانی در همایشی برای مدیران اجرایی کسب وکار بودم، نماهنگ هایی را از مسابقات نوآوری به عنوان بخشی از سخنرانی ام ارائه کردم. عصر همان روز مدیرعامل شرکتی بزرگ پیش من آمد و اظهار تأسف کرد که کاش می توانست به مدرسه برگردد تا در آن جا مسائل استدلالی و خلاقانه به او بدهند و به چالش کشیده شود تا خلاق باشد.
گیج و گنگ نگاهش کردم. کاملا مطمئنم که هر روز با چالش هایی از زندگی واقعی رو به رو می شود که می تواند از تفکر خلاق سود ببرد. متأسفانه متوجه نبود که این مفاهیم بی تردید به زندگی و کسب و کار او مربوط اند. او تکالیف من را مانند چیزی می دید که تنها می تواند در یک محیط محدود دانشگاهی اتفاق بیفتد؛ البته که اين طور نیست و نباید هم باشد. هرروز می توانیم و باید خودمان را به چالش بکشیم. یعنی می توانیم انتخاب کنیم که دنیا را از دریچه های متفاوتی ببینیم. هرچه مسائل بیشتری را حل کنیم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنیم و ورزیده تر می شویم و بهتر می توانیم آن ها را به چشم فرصت ببینیم.
https://ketabtala.com